ترجمه مقاله

رسولدار

لغت‌نامه دهخدا

رسولدار. [ رَ ] (نف مرکب ) کسی که مأمور پذیرایی رسولان بود (عهد غزنویان ) (نظیر رئیس تشریفات وزارت امور خارجه ). (فرهنگ فارسی معین ). رئیس تشریفات دربار شاهان قدیم بویژه در عهد غزنویان . (یادداشت مؤلف ) : رسولدار رسول را بیاورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295). امیر فرمود رسولدار را که رسول را پیش باید آورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 42). تا آنگاه که رسولدار را به سرایی که ساخته بودند فرودآوردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 42). اوستادم خواجه بونصرمشکان مثالی که رسم بود رسولدار بوعلی را بداد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 289). خلعت را رسولدار پگاه به سرای رسول رفته و ببرده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 376).
ترجمه مقاله