ترجمه مقاله

رشاشه

لغت‌نامه دهخدا

رشاشه . [ رِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) رشاشة. قطره های کوچک باران و باران ریزه . (ناظم الاطباء). چکیدگی و تراوش آب و ریزش و بارش قطره های باریک . (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات ) (آنندراج ) (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). قطره های کوچک باران ریزه باشد، و گویند عربی است . (برهان ) : آب از دهن پریشان می بارید به هر کس که رشاشه ای از آن می رسید خوشدل و خندان بازمی گشت . (جهانگشای جوینی ).
زهی ز خوان نوالت نواله ٔ فردوس
زهی ز رشحه ٔ دستت رشاشه ٔعمان .

سلمان ساوجی .


|| گلاب پاش . (لغت محلی شوشتر). گلابدان . گلاب زنه . گلاب زن . (یادداشت مؤلف ). || پرده ٔ چشم . (لغت محلی شوشتر).
ترجمه مقاله