ترجمه مقاله

رشکین

لغت‌نامه دهخدا

رشکین . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رشک یعنی صاحب رشک ، و در سراج اللغات نوشته که این مرکب است از رشک و کلمه ٔ کین چون دو کاف به هم آمدند یکی را حذف کردند اغلب که کاف تازی حذف کرده باشند بخلاف چرکین که کاف دوم را که فارسی بود حذف کردند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دارای رشک و حسد. رشکن . (از ناظم الاطباء). رشکناک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رَشکن و رَشکناک شود. || رقیب . (ناظم الاطباء). || باد سرخ . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله