ترجمه مقاله

رش

لغت‌نامه دهخدا

رش . [ رَ ] (اِ) پشته . تپه . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل کنده . فراز. تپه . تل . بلندی . بلندی در زمین . پشته ، مقابل گودی و نشیب . (یادداشت مؤلف ). || زمین پشته پشته . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (از فرهنگ جهانگیری ) (از شعوری ج 2 ورق 8) (از فرهنگ رشیدی ). زمین پر فرازو نشیب . (فرهنگ خطی ) (فرهنگ سروری ). زمین نشیب و فراز باشد نه سخت و هموار. (فرهنگ اوبهی ) :
هرچه بخواهد بده که گنده زبان است
دیو رمیده نه کنده داند و نه رش .

منجیک .


- کنده و رش ؛ فراز و نشیب زمین بود که پشته پشته باشد اگرچه دشت بود. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ).
ترجمه مقاله