رصدبندی
لغتنامه دهخدا
رصدبندی . [ رَ ص َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل رصدبند. رصد بستن . (یادداشت مؤلف ) :
گذشت از رصدبندی اختران
نبود آنچه مقصود بودش در آن .
بدان تا جهان را تماشا کنند
رصدبندی کوه و دریا کنند.
گذشت از رصدبندی اختران
نبود آنچه مقصود بودش در آن .
نظامی .
بدان تا جهان را تماشا کنند
رصدبندی کوه و دریا کنند.
نظامی .