ترجمه مقاله

رصدی

لغت‌نامه دهخدا

رصدی . [ رَ ص َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به رصد. (یادداشت مؤلف ). راهدار و محافظ راه . || باجگیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || عالم هیأت . رصدکننده . راصد. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله