ترجمه مقاله

رصد

لغت‌نامه دهخدا

رصد. [ رَ ] (ع مص ) رَصَد.مصدر بمعنی رَصَد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چشم داشتن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به رَصَد شود. || راه نگاه داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله