ترجمه مقاله

رضا کردن

لغت‌نامه دهخدا

رضا کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاطرجمع کردن . || شادمان و خوشدل کردن . (از ناظم الاطباء). خشنود کردن . راضی کردن . (یادداشت مؤلف ) :
فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تأخیر نگرددو تمنا نکند.

سعدی .


اگر بنده ای به آنچه او کند دل رضا کن . (کلیات سعدی مجلس 4 ص 13).
|| قبول کنانیدن . (از ناظم الاطباء). واداشتن بقبول کردن . قبولاندن . || راغب و مایل نمودن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله