ترجمه مقاله

رطاب

لغت‌نامه دهخدا

رطاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رطیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ رطیب ، به معنی خرمای رسیده . (آنندراج ). رجوع به رطیب شود. || ج ِ رُطَب . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (اقرب الموارد). رجوع به رطب شود. || ج ِرَطْبَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رطبة شود. || اسپس . اسپست . یونجه : رطاب آن را به زبان قمی اسپس گویند به هر جریب در وضیعه ولی سی درهم . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 112). و در طبرش داخل وجاست و فالق به هر جریبی زمین 25 درهم مقرر بوده است سپس رطاب در همه ٔ رستاقها بغیر از رستاق طبرش داخل وجاست و فالق به هر جریبی 15 درهم . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 119). رجوع به رطبه شود.
ترجمه مقاله