ترجمه مقاله

رعن

لغت‌نامه دهخدا

رعن . [ رَ ع َ ] (ع مص ) احمق و سست گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رَعن رَعناً و رَعَناً احمق و سست گردید. (ناظم الاطباء). در تعجب گویند: ما ارعنه ؛ یعنی چه گول و سست است او. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(از اقرب الموارد). || درد رساندن آفتاب دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رَعن شود.
ترجمه مقاله