ترجمه مقاله

رعیة

لغت‌نامه دهخدا

رعیة. [ رَ عی ی َ ] (ع اِ) یا رعیت . عامه ٔ مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عامه ٔ مردم که دارای سرپرست باشند. در حدیث است : «و کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته ». (از اقرب الموارد). || ستور چرنده . (از اقرب الموارد). ستور چرنده و بچرا گذاشته شده از هر که باشد. ج ، رَعایا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه نگهبانی می کند آن را شبان . (غیاث اللغات ). || هر چیز که حفظ و رعایت آن لازم باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ).مرعیة. (اقرب الموارد). || قوم . || رعیت پادشاه و رعایای او. آنانکه به فرمان وی گردن می نهند. (از اقرب الموارد). رجوع به رعیت شود.
ترجمه مقاله