ترجمه مقاله

رغد

لغت‌نامه دهخدا

رغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع ص ) خوش و فراخ . مخصب . واسع. واسعه طیبه . کثیر. (یادداشت مؤلف ): عیش رغد؛ زندگانی فراخ . (ناظم الاطباء). عیش فراخ . (مهذب الاسماء) (دهار). عیش خوش . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). عیشة رَغَد؛ زیست خوش و راحت و فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ج ِ راغِد. گویند: قوم رغد؛ گروه دارای عیش واسع و روزی فراخ . همچنین است :نساء رغد «مذکر و مؤنث در آن یکی است ». (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فراخ زیست . (یادداشت مؤلف ). || خوردنی پاکیزه . (یادداشت مؤلف ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) :
کاسه پیدا وندر آن پنهان رغد
طاعمش داند کز آن چه می خورد.

مولوی .


ترجمه مقاله