ترجمه مقاله

رفادة

لغت‌نامه دهخدا

رفادة. [ رِ دَ ] (ع اِ) یا رِفادت . رفاده . بالشی که زیر زین ستور نهند تا برآید. (یادداشت مؤلف ). قوم زین و پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آورم مانندی که در زیر زین و پالان نهند. (ناظم الاطباء). دعامه ٔ زین و پالان و جز آن . (از اقرب الموارد). || خسته بند. (یادداشت مؤلف ). رگ بند.پارچه ای که بدان جراحت یا رگ را بندند. (فرهنگ فارسی معین ). پارچه ای چند تو بهم پیچیده که بر رگ فصدکرده و غیره بندند. جراحت بند. رگ بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرقه ای که بدان جراحت را بندند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رفیدة ممال همین کلمه است . (ازآنندراج ). رجوع به رفاده و رفیدة شود. || مالی که قریش در جاهلیت به جهت حاجیان بیرون آوردندی و بدان برای ایشان گندم و مویز خریدندی و کانت الرفادة و السقایة لبنی هاشم و السدانة و اللواء لبنی عبدالدار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از مؤسسه های قریش در جاهلیت . (از انساب سمعانی ). یکی از مناصب در قبیله ٔ قریش و آن پذیرایی حاجیان بود. شغل طعام و نبید دادن به حاج در زمان جاهلیت ، و رفادت و سقایت از بنی هاشم بوده است و سدانت را بنی عبدالدار داشته اند و گویند قصی بن کلاب آن را فرض کرده بود بر قریش که هر یک سهمی برحسب طاقت واستطاعت می پرداختند اطعام حاج را. (یادداشت مؤلف ).رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 20 شود.
ترجمه مقاله