رفوگری
لغتنامه دهخدا
رفوگری . [ رَ / رُ گ َ ] (حامص مرکب ) رفوکاری . (ناظم الاطباء). شغل رفوگر. حرفه ٔ رفوگر. عمل رفوگر. (یادداشت مؤلف ). همگری :
ره امان نتوان رفت و دل رهین امل
رفوگری نتوان کرد و چشم نابینا.
|| دکان رفوگر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفوکاری شود.
ره امان نتوان رفت و دل رهین امل
رفوگری نتوان کرد و چشم نابینا.
خاقانی .
|| دکان رفوگر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفوکاری شود.