ترجمه مقاله

رفیعالدین

لغت‌نامه دهخدا

رفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) رفیعالدین کرمانی ، یا رفیعالدین بکرانی از ابهر بود اما در کرمان نشستی و در عهد غزان نماند. اشعار فارسی بی نظیر دارد و مردی فاضل بود و این رباعی او راست :
با چرخ ستیزه با فلک جنگ مکن
اززخم زمانه ناله چون چنگ مکن
در خاک زر و در آب دریا گوهر
ضایع نگذارند تو دل تنگ مکن .

(از تاریخ گزیده ص 818).


رجوع به آتشکده ٔ آذر چ دکتر شهیدی ص 125 و ترجمه ٔ مجالس النفایس ص 336 و 335 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 191 و ریاض الجنة و ریاض العارفین ص 195 و مجمع الفصحا ج 1 ص 234 و روز روشن ص 235 و فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی ص 167)شود.
ترجمه مقاله