رفیقی
لغتنامه دهخدا
رفیقی . [ رَ ] (اِخ ) آملی . از گویندگان ایرانی الاصل فارسی زبان دربار اکبرشاه و از مردم آمل بود. وی به هندوستان سفر کرد و در اکبرآباد اقامت گزید. بیت زیر ازوست :
زخم شمشیر جفای تو به مرهم بستم
تا ازو چاشنی درد تو بیرون نرود.
رجوع به صبح گلشن ص 184 و فرهنگ سخنوران شود.
زخم شمشیر جفای تو به مرهم بستم
تا ازو چاشنی درد تو بیرون نرود.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رجوع به صبح گلشن ص 184 و فرهنگ سخنوران شود.