ترجمه مقاله

رقیمه

لغت‌نامه دهخدا

رقیمه . [ رَ م َ / م ِ ] (ع اِ) رقیمة. نامه و رقعه و مکتوب و نبشته و تعلیقه . (ناظم الاطباء). مراسله . مرقومه . ج غیر فصیح ، رقیمجات . (فرهنگ فارسی معین ). نوشته . مکتوب . نامه . مرقومه . در مکاتبات فارسی معمولاً رقیمه و مرقومه را به نامه ای اطلاق کنند که از طرف بزرگی به کوچکی نوشته شود. مقابل عریضه ، که اصطلاحاً نامه ٔ کوچک به بزرگ را گویند.و نیز نامه نگار برای ادای احترام به طرف مقابل نامه ٔ خود را عریضه و نامه ٔ وی را رقیمه یا مرقومه نامد:رقیمه ٔ گرامی که در پاسخ عریضه ٔ بنده نگارش یافته بود رسید. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مرقومه شود.
- رقیمه ٔ اول ؛ عرش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کنایه از عرش . (لغت محلی شوشتر) (آنندراج ) (برهان ).
- || اولین حرف هجا که الف باشد. (ناظم الاطباء). کنایه از الف . (لغت محلی شوشتر) (از آنندراج ) (برهان ).
|| نبشته . (فرهنگ فارسی معین ). || رقم . رجوع به رقم شود. || علامت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله