ترجمه مقاله

رمث

لغت‌نامه دهخدا

رمث . [ رَ م َ ] (ع اِ) عمد کشتی و هو خشب یضم بعضه الی بعض و یرکب فی البحر. (دهار) (از اقرب الموارد). چوبها که بر هم بندند و عمد سازند و بر آن شده عبور دریا نمایند. (منتهی الارب ). چوبهایی چند که آنها را بهم بسته و بر آن سوار شده در دریا عبور نمایند. ج ، اَرْماث . (ناظم الاطباء). طَوف . (اقرب الموارد). || باقی شیر در پستان شتر. (مهذب الاسماء). باقی شیر در پستان . ج ، ارماث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رمثة. (از اقرب الموارد). || علاقه ٔ مشک شیر مسکه برآورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علاقه ٔ مخصوص مخیض . ج ، ارماث . (از اقرب الموارد). || فزونی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مزیت . (از اقرب الموارد). || ریسمان پوسیده . (از لسان العرب ). ریسمان کهنه . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله