ترجمه مقاله

رمص

لغت‌نامه دهخدا

رمص . [ رَ ] (ع مص ) نیکو کردن مصیبت بر دل کسی . (زوزنی ). وادربستن مصیبت . (تاج المصادر بیهقی ). دربستن خدای مصیبت کسی را. (منتهی الارب ). جبران کردن خدای مصیبت کسی را. (از اقرب الموارد). || نیک کردن میان گروهی . (تاج المصادر بیهقی ). نیکو کردن و صلح کردن میان قوم . (از منتهی الارب ). اصلاح کردن میان قوم . (از اقرب الموارد). || سرگین انداختن ماکیان . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ). فضله انداختن ماکیان . (از اقرب الموارد). پیخال انداختن ماکیان . (ناظم الاطباء). || بچه زادن ددگان ماده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه زاییدن سباع و گویند: قبح اﷲ اماً رمصت به ؛ای ولدته . (از اقرب الموارد). || کسب کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اکتساب کردن . (از اقرب الموارد). || طلب کردن و لمس کردن چیزی .(از اقرب الموارد). || شکسته را بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پوشیده و مخفی نگاه کردن بر کسی . (از متن اللغه ) (از المنجد).
ترجمه مقاله