رمق
لغتنامه دهخدا
رمق . [ رَ ] (ع مص ) نگریستن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). نگریستن یا به نگاه سبک نگریستن کسی را. (از منتهی الارب ). نگریستن کسی را به نگاه سبک . (از اقرب الموارد). || طول دادن نگریستن را بر کسی . (از اقرب الموارد). رمق به بصر کسی را؛ با مراقبت و مواظبت چشم بدنبال وی داشتن . (از متن اللغه ).