رنگین کمان
لغتنامه دهخدا
رنگین کمان .[ رَ ک َ ] (اِ مرکب ) قوس قزح . (از برهان قاطع). به معنی قوس قزح است که آن را کمان شیطان می گفته اند. (آنندراج ). آژفنداک . رجوع به آژفنداک شود :
ابر آمده از هر طرف ، رنگین کمان کرده به کف .
ابر آمده از هر طرف ، رنگین کمان کرده به کف .
خاقانی (از آنندراج ).