رنگ گریختن
لغتنامه دهخدا
رنگ گریختن . [ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ پریدن . رنگ ریختن . رنگ باختن . رنگ رفتن . رنگ جهیدن . رجوع به همین ماده ها شود :
مضطرب بودم چو عکسش میهمان دیده بود
نقد دلها برد چون از چهره رنگ من گریخت .
مضطرب بودم چو عکسش میهمان دیده بود
نقد دلها برد چون از چهره رنگ من گریخت .
میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).