ترجمه مقاله

رها

لغت‌نامه دهخدا

رها. [ رَ ] (نف ) خلاص . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). جدا. آزاد :
ز شادی مبادا دل او رها
شدم من ز غم در دم اژدها.

فردوسی .


رها نیست از مرگ پران عقاب
چو در بیشه شیر و چو ماهی در آب .

فردوسی .


رها نیست از چنگ و منقار مرگ
سرپشه و مور تا پیل و کرگ .

فردوسی .


بیخرد گرچه رها باشد در بند بود
با خرد گرچه بود بسته چنان دان که رهاست .

ناصرخسرو.


|| رهایی . (از آنندراج ) :
به هر خیر دوجهانی امید دار
گر از بند آزت امید رهاست .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 74).


|| آزاد. (ناظم الاطباء). رهیده . رسته . مقابل گرفتار و با لفظ کردن و شدن مستعمل . (آنندراج ). نجات یافته . خلاص شده (از قید و بند). (فرهنگ فارسی معین ). خلاص شده . آزادشده . (از ناظم الاطباء). مستخلص . یله . طالق . مُطْلَق . از رستن یا رهیدن . رسته . رهیده . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله