ترجمه مقاله

رهواری

لغت‌نامه دهخدا

رهواری . [رَهَْ ] (حامص مرکب ) راهواری . صفت و عمل رهوار. نرم روی و خوشگامی مرکب . مقابل لنگی . (یادداشت مؤلف ).
- به رهواری لنگی پوشیدن ؛ کنایه از به چابکی و زرنگی عیبی را نهان داشتن . عیب خویش به مهارت و جلدی پنهان کردن :
به خنده می نهفت از دلش تنگی
به رهواری همی پوشید لنگی .

(ویس و رامین ).


رجوع به ترکیب «لنگی را به رهواری پوشیدن » در ذیل لنگی و نیز رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
ترجمه مقاله