ترجمه مقاله

ره زدن

لغت‌نامه دهخدا

ره زدن . [ رَه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) راه زدن . (یادداشت مؤلف ). دزدی کردن . قطع طریق کردن . سر راه بر کسی گرفتن به قصد دزدی :
بر پله ٔ پیرزنان ره مزن
شرم بدار از پله ٔ پیرزن .

نظامی .


دل به عیّاری ببردی ناگهان از دست من
دزد در شب ره زند تو روز روشن می بری .

سعدی .


رجوع به راه زدن در همه ٔ معانی شود.
ترجمه مقاله