ترجمه مقاله

ره یافتن

لغت‌نامه دهخدا

ره یافتن . [ رَه ْ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . نفوذ یافتن . پی بردن . رخنه کردن . (یادداشت مؤلف ) :
از نام به نامدار ره یابد
چون عاقل تیزهش بود جویا.

ناصرخسرو.


کمی و فزونی درو ره نیابد
که بد ز اعتدال مصور مصور.

ناصرخسرو.


رجوع به راه یافتن در همه ٔ معانی شود.
ترجمه مقاله