رواللغتنامه دهخداروال . [ ] (اِخ ) پسر راسل و او پسر آیند و او پسر قفند از ملوک هندوستان بود که در زمان اسکندر میزیست و از اسکندر صلح خواست . رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 119 - 124 شود.