ترجمه مقاله

روان افشاندن

لغت‌نامه دهخدا

روان افشاندن . [ رَ اَ دَ ] (مص مرکب ) جان افشاندن . فدا کردن روان . جانفشانی کردن :
گر مرا دشمن ز من دادی خلاص
بر سر دشمن روان افشاندمی .

خاقانی .


حرمت می را که می گشنیز دیگ عیشهاست
بر سر گشنیزه ٔ حصرم روان افشانده اند.

خاقانی .


ترجمه مقاله