روا آمدن
لغتنامه دهخدا
روا آمدن . [ رَ م َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدن . موافق میل بودن . مطبوع و مقبول آمدن . خوش آیند بودن . رجوع به روا شود :
یکی آرزو کن که تا از هوا
کجا آید اکنون فکندن روا.
یکی آرزو کن که تا از هوا
کجا آید اکنون فکندن روا.
فردوسی .