ترجمه مقاله

روب

لغت‌نامه دهخدا

روب . [ رَ ] (ع مص ) ماست شدن . (مصادر زوزنی ). راب َ اللبن ُ روباً؛ خفت شیر و جغرات شد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غلظت یافتن و رسیدن شیر. (از معجم متن اللغة). ماست شدن شیر. کلچیدن . رُؤوب . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). و رجوع به رُؤوب شود. || سرگشته و شوریده رای و مست گردیدن از خواب و جز آن . (منتهی الارب ). متحیر شدن . (از اقرب الموارد). || سست شدن از سیری شکم یا از غلبه ٔ خواب یا گران جسم و گرانجان و بسته خاطر برخاستن . (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). رائب نعت است ازآن . (منتهی الارب ). رائب و اَرْوَب و رَوْبان نعت مذکر، و رائبة نعت مؤنث آن است . (از معجم متن اللغة). || مانده شدن . (منتهی الارب ). مانده و کسل شدن . (از معجم متن اللغة). || دروغ گفتن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || راب َ دَمُه ُ روباً؛ نزدیک هلاک رسید. (منتهی الارب ). هنگام مرگ کسی فرارسیدن . (از معجم متن اللغة). || درهم شدن کار و خرد و رأی کسی .(از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || آمیختن ، و در حدیث است که : لا شوب و لا روب فی البیع و الشراء؛ ای لا غش و لا تخلیط. (از منتهی الارب ) (ازلسان العرب ) (از معجم متن اللغة)؛ یعنی غش و تخلیط در خرید و فروش نیست . || اصلاح کردن . (از معجم متن اللغة). || (اِ) شیر خفته یا مسکه برآورده . (از منتهی الارب ). شیر ماست شده که کره ٔ آن را بیرون آورند. و گویند: «ما عنده شوب و لا روب »؛ و از شوب عسل و از روب شیر ماست شده را اراده کنند و گویند شوب ، شوربا و روب ، شیر است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله