ترجمه مقاله

روزگار کشیدن

لغت‌نامه دهخدا

روزگار کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اوقات صرف شدن . زمان بردن . طول کشیدن . صرف شدن عمر. روزگار رفتن : بدان وقت که مأمون بمرو بود... و آن جنگهای صعب میرفت و روزگار میکشید. (تاریخ بیهقی ).
ترجمه مقاله