روشن دیده
لغتنامه دهخدا
روشن دیده . [ رَ / رُو ش َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) روشن بین . روشن نظر. که دیده ٔ بینا دارد. که دیده پاک و صافی دارد :
باحیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هرکه روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا.
باحیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هرکه روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا.
سنایی .