رونق دادن
لغتنامه دهخدا
رونق دادن . [ رَ ن َدَ ] (مص مرکب ) حسن و جلوه و صفا دادن :
بته ٔ شاسپرم تا نکنی لختی کم
ندهد رونق و بالنده و بویا نشود.
رسم تو رونق دهد رسم بزرگان را همی
همچو یاقوتی که او رونق دهد اشباه را.
|| بازار دادن . مقابل کاسد و راکد کردن .
بته ٔ شاسپرم تا نکنی لختی کم
ندهد رونق و بالنده و بویا نشود.
منوچهری .
رسم تو رونق دهد رسم بزرگان را همی
همچو یاقوتی که او رونق دهد اشباه را.
امیر معزی (از آنندراج ).
|| بازار دادن . مقابل کاسد و راکد کردن .