ترجمه مقاله

رؤیا

لغت‌نامه دهخدا

رؤیا. [ رُءْ ] (ع اِ) خواب دیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خواب که دیده شود. ج ، رُؤی ̍. (منتهی الارب ). آنچه در خواب بینند. ج ، رؤی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرآنچه در خواب بینند. بخجج . تیناب . بوشپاس . گوشاسب . (ناظم الاطباء). حلم . واقعه . در عالم خواب دیدن . گوشاسب .بوشاسب . آنچه در خواب دیده شود. (یادداشت مؤلف ).
- رؤیای صادقه ؛ یعنی خوابهایی که درست و مطابق با واقع است و بالجمله آنچه انسان در خواب بیند اگر مطابق با واقع باشد رؤیای صادقه گویند. کاشانی گوید: نفس در اتصال به نفوس فلکی نقوشی در وی مرتسم می گردد و به حوادث آینده علم پیدا می کند و این معنی هم در عالم خواب دست می دهد و هم در بیداری . آنچه در خواب باشد رؤیای صادقه و آنچه در بیداری باشد مکاشفه و آنچه مابین نوم و یقظه دست دهد، خلسه گویند و این نقوش اگر در عالم خواب منقش گردد، آنچه معلول امور مزاجی و مادی باشدنه بواسطه ٔ اقتباس از مبادی عالیه آن را اضغاث و احلام نامند و آنچه از مبادی عالیه باشد که کشف و شهود گویند و روایت است که «اول ما بدء برسول اﷲ من الوحی الرؤیا الصادقة فی النوم » و این رؤیا جزیی از نبوت است و در مورد حضرت ابراهیم فرمود: «قد صدقت الرؤیا». (قرآن 105/37). (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی به نقل از کشاف و مصباح الهدایة). || نیک تاریکی . (ناظم الاطباء). جاء حین جُن َّ رؤیا و رأیا؛ یعنی هنگامی که تاریکی درآمیخته و او را از دیدن پوشیده بود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله