ترجمه مقاله

رویانیدن

لغت‌نامه دهخدا

رویانیدن . [ دَ ] (مص ) روییدن کنانیدن . سبب روییدن شدن .(ناظم الاطباء). نمو دادن تخم یا دانه ٔ کاشته شده و مانند آن . رشد دادن . (فرهنگ فارسی معین ) :
کشت امید چون نرویاند
گریه کو فتح باب هر ظفر است .

خاقانی .


|| پیدا نمودن . || برانگیختن و تحریک نمودن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله