رچک
لغتنامه دهخدا
رچک . [ رَ چ ُ ] (اِ) آروغ . (فرهنگ فارسی معین ). آروغ و رجک و رجغک . (ناظم الاطباء). به معنی رجعک است . (از شعوری ج 2 ص 9) :
ببندد دهان خود از فرط بخل
که برناید از سینه ٔ او رچک .
و رجوع به مترادفات بالاشود.
ببندد دهان خود از فرط بخل
که برناید از سینه ٔ او رچک .
طیان (از شعوری ).
و رجوع به مترادفات بالاشود.