ترجمه مقاله

رژه

لغت‌نامه دهخدا

رژه . [ رَ ژَ / ژِ ] (اِ) ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند. (ناظم الاطباء). ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند و آنرا رزه پهنا نیز گویند. (آنندراج ) (برهان ). امام . (نصاب الصبیان ). امام . زیج . ریسمان کار. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رزه شود. || طناب بود. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ) (فرهنگ اوبهی ) (از شعوری ج 2 ص 15). || شریطه یعنی ریسمانی که دو سر آن رابه جایی نصب کنند و بروی آن جامه و لنگی و مانند آن اندازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). بند که جامه بدان افکنند تا خشک شود. (دهار) (از شعوری ج 2 ص 15). ریجَه (در تداول اهالی خراسان ) :
جامه درافکند در رژه چو درآمد
پس به تماشای باج زی شجر آمد.

نجیبی (از آنندراج ).


و رجوع به رزه شود. || رزه . (ناظم الاطباء) . همان رزه است . (انجمن آرا). || حاشیه و سجاف و لبه و کناره . (ناظم الاطباء). || بجای کلمه ٔ فرانسوی دفیله اختیار شده . (لغات فرهنگستان ). عبور صفهای سربازان از برابر فرمانده . دفیله . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله