ترجمه مقاله

رکاب کشیدن

لغت‌نامه دهخدا

رکاب کشیدن . [ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رکاب گرفتن . دوال گرفتن در وقت سواری دادن . (آنندراج ) :
ستاند اگر نور ازین آفتاب
به رغبت کشد ماه عیدش رکاب .

وحید (از آنندراج ).


چو پای سعادت کند در رکاب
ز یک سو رکابش کشد آفتاب .

نظام دست غیب (از آنندراج ).


تو چون پیاده روی شاخ گل عنان گیرد
اگر سوار شوی ماه نو رکاب کشد.

سلیم (از آنندراج ).


|| اسب را بحرکت تند درآوردن با زدن آهن رکاب بر دوپهلوی وی . رکاب زدن .
ترجمه مقاله