ترجمه مقاله

رکام

لغت‌نامه دهخدا

رکام . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ریگ توده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریگ بر یکدیگر. (دهار). ریگ برهم نشسته . (از اقرب الموارد). || ابر برهم نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ابرزبر یکدیگر. (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). ابر. (دهار). ابر برهم نشسته و در قرآن است « :الم تر ان اﷲ یزجی سحاباً ثم یؤلف بینه ثم یجعله رکاماً فتری الودق یخرج من خلاله » (قرآن 43/24)؛ ای یخرج من منافذه . (از اقرب الموارد). || قطیعرکام ؛ گله ٔ بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قطیع رکام ؛ ای ضخم . (اقرب الموارد). || چیز انباشته شده در روی هم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله