رکم
لغتنامه دهخدا
رکم . [ رَ ] (ع مص ) برهم نشاندن و فراهم آوردن چیزی را بر چیزی تا توده گردد، مانا به توده ٔ ریگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برهم نهادن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). برهم نشاندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).