ترجمه مقاله

رکو

لغت‌نامه دهخدا

رکو. [ رَک ْوْ ] (ع مص ) چاه کندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین کندن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به صلاح آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصلاح کردن کار. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آرام کردن به جایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اقامت کردن در جایی .(از اقرب الموارد). || گناه بر کسی نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به زشتی صفت کردن . || تأخیر کردن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). به تأخیر انداختن چیزی را. (از اقرب الموارد). || بار برافزودن بر ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو چندان کردن بار شتر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || استوار کردن خیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار کردن چیزی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || باقی روز باشیدن به جایی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اقامت در جایی به بقیه ٔ روز. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله