ترجمه مقاله

رکیب

لغت‌نامه دهخدا

رکیب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) چیزی اندر چیزی نشانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی نشانده شده در چیزی دیگر، مانند نگین در انگشتری . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه با دیگری هم سوار باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه با دیگری دو ترکه سوار شود. (از اقرب الموارد). || گرد زمین یعنی پاره ای از زمین که کناره های آن را بلند کرده باشند و در آن سبزی یا زراعت کارند یا جوی میان دو کرد زمین یا جوی میان دو بستان خرمابن یا کشتزار. ج ، رُکُب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || خرمابن بر یک رسته بر جدول وغیر آن نشانده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کشتزار. ج ، رُکُب . (از اقرب الموارد). || راکب ، مانند ضریب و صریم برای ضارب و صارم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله