ترجمه مقاله

رکین

لغت‌نامه دهخدا

رکین . [ رَ ] (ع ص ) کوه بلنداطراف بزرگ جوانب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مرد استواررای و آهسته و آرمیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد آهسته و آرمیده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خردمند. (مهذب الاسماء). مرد آهسته . (دهار). موقر. باوقار. (فرهنگ فارسی معین ). مرد استوار همانند کوه . (از اقرب الموارد). مجازاً رزین . ساکن . وقور. (یادداشت مؤلف ). || عالی الارکان . شدیدالارکان . استوار: رکن رکین . (یادداشت مؤلف ).محکم و استوار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رکن رکین ؛ستون استوار و محکم و ثابت و برقرار. (ناظم الاطباء). || ثابت . برقرار. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله