ریبد
لغتنامه دهخدا
ریبد. [ رَ ب َ ] (اِخ ) بنا بر روایات داستانی شاهنامه نام کوه یا صحرایی بوده در خراسان که تا گنابد [ گناباد ] سه فرسنگ فاصله داشته است و جنگ دوازده رخ میان مردم ایران و توران بدانجا واقع شد. (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) :
بگویی به پیران که من با سپاه
به ریبد رسیدم به فرمان شاه .
ز ریبدزمین تا گنابد سپاه
در و دشت از ایشان کبود و سیاه .
چو دانست گودرز کآمد سپاه
بزد کوس و آمد ز ریبد به راه .
چو گودرز نزدیک ریبد رسید
سران را ز لشکر همه برگزید.
بگویی به پیران که من با سپاه
به ریبد رسیدم به فرمان شاه .
فردوسی .
ز ریبدزمین تا گنابد سپاه
در و دشت از ایشان کبود و سیاه .
فردوسی .
چو دانست گودرز کآمد سپاه
بزد کوس و آمد ز ریبد به راه .
فردوسی .
چو گودرز نزدیک ریبد رسید
سران را ز لشکر همه برگزید.
فردوسی .