ریزا
لغتنامه دهخدا
ریزا. (نف ) ریزان . (ناظم الاطباء).
- ریزا کردن ؛ ریزاندن . ریختن . پاشیده و ریزان کردن :
سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی
چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.
- ریزا کردن ؛ ریزاندن . ریختن . پاشیده و ریزان کردن :
سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی
چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.
ناصرخسرو.