ترجمه مقاله

ریسمان باز

لغت‌نامه دهخدا

ریسمان باز. [ مام ْ ] (نف مرکب )رسن باز. دارباز. (آنندراج ). بندباز. آنکه به روی طناب بازی می کند و می رقصد. (ناظم الاطباء) :
نغمه در محفل تماشایش
ریسمان باز تار طنبور است .

سعید اشرف (از آنندراج ).


رجوع به رسن باز شود.
ترجمه مقاله