ریسمان بافی
لغتنامه دهخدا
ریسمان بافی . [ مام ْ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل ریسمان باف :
رسم ایمان درجهان زد یک سر سوزن نماند
ریسمان بافی است بهر خویش زنار ترا.
رجوع به ریسمان باف شود.
رسم ایمان درجهان زد یک سر سوزن نماند
ریسمان بافی است بهر خویش زنار ترا.
سراج المحققین (از آنندراج ).
رجوع به ریسمان باف شود.