ترجمه مقاله

ریق زدن

لغت‌نامه دهخدا

ریق زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ریدن . (آنندراج ). تغوط. ریستن . (یادداشت مؤلف ) :
خویش را آلوده ٔ مردار دنیا چون کنم
من که کون همتم ریقی بر این دنیا زده ست .

ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله