ترجمه مقاله

زاری

لغت‌نامه دهخدا

زاری . (اِخ ) محمد قاسم مشهدی شاعر. تقی الدین کاشی آرد: اصل وی از شیراز و تربیت یافته ٔ اصفهان است . وی بمزید مکنت و ثروت و کثرت مال از مرتبه ٔ شعرا تجاوز نموده و در آخر حال ابواب مخالطت بر روی خود بسته و همواره همت بر داد و ستد اجناس و نقود و تحصیل مرابحه و سود میگماشت تا آنکه درشهور سنه ٔ تسع و سبعین جمعی از اجلاف آنجا بواسطه ٔ اندک طمعی که از او داشتند کینه از او در دل گرفته و چند زخم بر وی زدند... هم در آن نسبت رخت بعالم بقا کشید و حکام ، قاتلان وی را بسیاستگاه عدم رسانیدند. اشعار پسندیده ٔ او کم است و دیوانی از او در میان نیست ، و این چند بیت نمونه ای از برگزیده ٔ اشعار اوست :
آلوده دامنیم و بصدعیب از این جهان
رفتیم مست تا کرم او چه می کند.
هوس تیغ تو کردیم بریدی از ما
صید آهوی تو گشتیم رمیدی از ما
ای که شمشیر کشیدی و نکشتی ما را
انتقام گنه خویش کشیدی از ما
گرمی خویش بزاری مفروش ای مجنون
این متاعی است که صدبار خریدی از ما.

(ملخص از خلاصة الاشعار خطی کتابخانه ٔ مجلس ).


ترجمه مقاله