ترجمه مقاله

زامهران

لغت‌نامه دهخدا

زامهران . [ م َ ] (اِ) داروئی است که آن تریاک باشد یعنی خاصیت پازهر دارد و در نوشداروها داخل کنند. (برهان قاطع). نام داروئی است که آن تریاک باشد. (فرهنگ جهانگیری ). داروئی است که در نوشدارو کنند. (لغت فرس اسدی ص 298) (فرهنگ اوبهی ). داروئی است در نوشدارو. (آنندراج ). در بحر الجواهر ذیل کلمه ٔ رامهران (براء مهمله ) آمده است : دوائی است هندی و خاصیتش آن است که اعضای تناسل را نفع می بخشد :
نزد آن شاه زمین کردش پیام
داروئی فرمای زامهران بنام .

رودکی (در کلیله ٔ منظوم ).


به داروئی اشارت کرد که آن را زامهران خوانند. (کلیله و دمنه ) . ورجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ، رامهران و نیز رجوع به زامهران صغیر و زامهران کبیر و زامهرون در همین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله